معنی همراه جری

حل جدول

همراه جری

تام


جری

رقیب تام، گستاخ

جسور، گستاخ

گستاخ

رقیب تام، گستاخ، جسور

فرهنگ معین

جری

(جِ) (اِ.) ممال کلمه اجراء به معنی مستمری، راتبه.

(جَ) [ع.] (ص.) گستاخ، بی باک.

فرهنگ عمید

جری

دلیر، بی‌باک،
گستاخ،

وظیفه، راتبه: دور از او وز همتِ او کاین‌قدر / از جری‌ام آیدش اندر نظر (مولوی: ۵۸۹)،

عربی به فارسی

جری

دلیر , جسور , متهور , دلیر نما , پرطاقت , بادوام

گویش مازندرانی

جری

عصبانی، جنجالی، مصمم، خس و خاشاک

بالا، سربالایی

آفتابه ی سفالی، ظرف مسین کوچکتر از آفتابه، آفتابه ی کوچک...

آفتابه

مترادف و متضاد زبان فارسی

جری

بی‌آزرم، بی‌پروا، گستاخ، دلیر، شجاع

معادل ابجد

همراه جری

464

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری